قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

هرگز حضور حاضر غائب شنیده ای...؟!

بسم الله

عیدانه ی راهیان نورِامســال

شلمچه،حاج حسین یکتا  

*دانلود

*به یاد عیدانه ی پارسال   

پ.ن

و من همه اش دارم فکر میکنم به حکمت همه ی این سفرها و رفتن های ناگهانی؛

به حکایت همه ی رفتن ها و نرسیدن ها و نفهمیدن ها

خدایا

شرمنده ام از اینکه فکرکردن به هیچ های دنیایی آنچنان غباری بر دل و قلبم نشانده است

که حتی وقتی به زور نفحات ربانی ات را برایم میفرستی

بازهم همتش را ندارم تا اقلا سرم بالا بیاورم و هوایی تازه کنم.

خدایا

شرمنده ام که هی یادم میرود تو خدایی و من بنده ات.

من

نه پلاک شناسایی دارم

نه رمز شب را میدانم

نه راه برگشت را می شناسم

نه تاب مقاومت دارم و نه پای رفتن

آواره مانده ام میان خط مقدمی که

دور تا دورم را میدان مین گرفته...

راستی

شما

در شادی عندربهم یرزقون و درقهقه ی مستانه تان

سراغی هم از اهل زمین میگیرید...؟؟؟؟  

 

و این هم پایانِ دفترِ قایقرانِ 93 به روایت شاعر

 زندگی از دروغ تا سوگند

خسته از زیر و روی رو در رو

زیر صورت هزارها صورت

خسته از چهره‌های تو در تو

بی‌­گناه از شکنجه‌ها زخمی

پشت هم اتهام‌ها خوردن

هق هق از درد و الکن از گفتن

انتهای کلام را خوردن

غرق ِ در موج‌های پیش آمد

گوشه‌ی گوش‌های دور از من

پشت سکان خدا نشست اما

باز هم ناخدا پرستیدن

دل به دریای هر چه باداباد

قایقم را به بادها دادم

ناگزیر از گریز از ماندن

توی شیب مسیر افتادن

بادبان پاره، عرشه بی‌سکان

قایقم رفت و قبل ساحل مرد

پیکرش داشت وقت جان کندن

روی گل‌ها تلو تلو می خورد...

دستم از هرچه هست کوتاه است

از جهان قایقی به گل دارم

بشنو ای شاه ِ گوش ماهی‌ها

دل اگر نیست درد و دل دارم !

هر چه بود و نبود خواهد مرد

ماجرا زخم و داستان‌ها درد

نازنین قصه‌ها خطر دارند

نقش‌ها نقشه زیر سر دارند...

ریحـــــانه

در راستای همایش مذکور ریحـــانه

به دلیل ضیق وقت، ادامه بحث رو از سالن شهید آوینی دانشگاه میاریم تو همین سنگر مجازی.

من که خودم هنوز کلی حرف و سوال دارم

و شاید گفته ها و شنیده های دیروز تازه جرقه ای بود برای بررسی و کالبد شکافی مبحث "حجاب"

خلاصه اینکه کامنت دونی این جا تریبون آزاد

احیانا دوستان اگر گذرتون خورد این ورا

علاقه مند و مشتاق و محتاجم به مباحثه و دانستن.

عجالتا دوستان لطفا این فیلم رو مشاهده کنید،موافقید با صحبت هاشون عایا؟! 

*سوال مطرح شده از طرف استاد در دقایق ۴۵ این فیلم به نظرتون سوال منطقی هست؟! 

*در رابطه با اجباری بودن حجاب کدوم استدلال رو میپذیرید؟سخنان استاد زائری یا استاد بانکی پور؟!

دلم می خواهد گدایانه کز کنم پشت در خانه تان و شما کریمانه دستم را بگیرید

دلم میخواهد کودکانه اشک بریزم و از خستگی هایم بگویم و شما بانوانه با پر چادرتان اشک هایم را پاک کنید

دلم میخواهد دخترانه سر بگذارم روی شانه هایتان و شما مادرانه نوازشم کنید

دلم میخواهد سکوت کنم و شما بدانید درد هایم را و دست شفای خداوندیتان را بر قلبم بگذارید

بانو جان....مادر جان

این دخترک سربه هوا بد بودن را خوب بلد است اما میشود شما کمی خوب بودن را برایش آرزو کنید؟

نگاهم نکنید این روز ها میرود از دست آخرین سپیدی های دلم  

برای حال خیالی که در حرم مانده

 

اذان بود و حرم نقاره میزد

دلم طاقت نیآورد.

صدا دادم سلام ای ضامن آهو

ببین بیچاره ام آقا...

که ناگه یک کبوتر با صدای بالهای خود سکوتم را شکست

کبوتر ناز و سرمست کنار حوض آن صحن حرم بنشست

کبوتر تشنه بود و آب میخورد

دل من بین سینه تاب میخورد

صدایش کردم و گفتم کبوتر، خوش به حالت

دلم میخواست آقا مثل تو اینجا به من هم لانه میداد

خودش با دستهای مهربانش به من هم دانه میداد

دلم میخواست من هم مثل تو پرواز میکردم

به روی گنبد زردش پرم را باز میکردم

و یا با بالهایم پرچم سبز حرم را ناز میکردم

کبوتر جان، تویی که لانه ات در عرش دنیاست

تویی که صاحبت فرزند زهرا ست

برو پییشش بگو

آقا گدایت بیقرار است

از آن روزی که رفته کربلا چشم انتظار است

برو پیشش بگو آقا گدایت سخت اندر شور و شین است

برو پیشش بگو

آقا گدایت سخت دلتنگ حسین است...

هوا بس ناجوانمردانه سرد است!

 برف نو، برف نو، سلام، سلام!
بنشین، خوش نشسته ای بر بام

پاکی آوردی ای امید سپید!
همه آلودگی ست این ایام 

 

عکس نوشت: همین الان یهویی!