گرفته مه همه ی جاده را
ـ مشخص نیست
که صاف می شود آیا هوا ؟
ـ مشخص نیست
چطور باید از این راه مه گرفته گذشت
از این مسیر که یک ردّ پا مشخص نیست
و من چقدر در این مه به گریه محتاجم
نمی شود که ببارم... چرا؟ مشخص نیست
چه حسّ خوبِ غریبی ؛ به جستجوی خودت
شبانه راه بیفتی ... کجا ؟ مشخص نیست
و تا همیشه از این شهر مرده کوچ کنی
و دورِ دور شوی ... دور... تا ... مشخص نیست
درست می روی آیا ؟ و یا ... نمی دانی
صحیح می رسی آیا ؟ و یا ... مشخص نیست
... کسی شبیه نسیم از کنار من رد شد
غریبه بود ؟ وَ یا آشنا ؟ مشخص نیست
صدای روشن او از ورای مه پیداست:
نگاه کن به افق! راه نامشخص نیست
...
تو پشت ابری و این قدر تابشت زیباست
هنوز آن طرف ابر ها مشخص نیست
حسن بیاتانی
خدا کند، که رضایم فقط رضای تو باشد
هوای نفس نباشد، همه هوای توباشد
خدا کند که گذارت فتد به منظر چشمم
که سجده گاه نمازم، جای پای تو باشد
به کسی ندارم الفت زجهانیان مگر تو
اگرم تو هم برانی سر بی کسی سلامت...
یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَناإِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ.
سلام
نمیدونم هفته نامه "خط حزب الله" دیدید یا نه حتما یه سری بزنید و به دوستانتون هم اطلاع رسانی کنید. نشر این هفته نامه بصورت مردمیه.
تو وبلاگ جایی نبود براتون ارسالش کنم برای مشاهده میتونیدبه آدرس ذیل مراجعه کنید و التماس دعای خیر
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=32743
سلام
ممنون از اطلاع رسانیتون