این چند روز فرصتی شد و بلاخره کتاب نامیرا رو خوندم،خدا خیر دهد صادق کرمیار را برای این اثر فاخر و ارزشمند،خیلی خوب بود.
قبل از خواندن کتاب فکر میکردم «نامیرا»یک اسم است، اسمی که شاید یکم برایم عجیب بود و به نظر میرسید که نویسنده آن را برای جلب توجه مخاطبان انتخاب کرده اما کتاب را که تا انتها خواندم تازه فهمیدم «نامیرا» ریشه در مفهوم «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» دارد. مفهومی که میگوید سرزمین کربلا به اندازهی کل زمین وسعت پیدا کرده و عاشورا همیشه نمیراست.
کتاب روایت یک داستان تاریخی است، روایت دختر و پسر جوانی که در حمایت از امام حسین(ع) و یزید تردید دارند ونویسنده بیان میکند که این دو جوان چطور طی استدلال هایی به حقانیت امام حسین(ع) پی بردند.
نامیرا داستان تردید آدمهاست؛نویسنده در طول داستان بیان میدارد که افراد و گروه های مختلف هرکدام چطور امتحان شدند،چه تصمیمی گرفتند و رفتار دیروزشان باعث شد که امروز من وتو درباره ی آنان چه تفسیری کنیم.
وقتی حال و هوای «عبداللهبن عمیر» را می بینی به وجد میایی از این که چطور یک جوان برای کشف حقیقت تلاش میکند و در نهایت میابد راه سعادتش را
نامیرا را که میخوانی به یقین میرسی که همه ی آدم ها در طول زندگی در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن اند،و گاهی یک تصمیم،یک آرزو و حتی یک عشق میتواند کل زندگی ات را زیر و رو کند....
از توضیحاتتان معلوم است که کتابی ست که ارزش خواندن دارد...
ان شاالله به زودی تهیه اش کنم و بخوانمش :)
آره واقعا ارزش خوندن داشت
ب
ببین بچچه جون کتابو آورده بودن برا من..
اما سفر قسمت ما شد کتاب رسید به شوما
فلذا وردار بیار لدفن!
اون کتابایی م که بلند کردی از اینجا رو زودتر بخونا بده..
خو بحران کمبود رمان گرفتم خو..!
ببین خب همینه دیگه وقتی تهنایی پا میشید میرید کربلا منو جامیزارید
اون وقت کودوم کتاب دقیقا؟!ببین حالا گفتن نداره ها ولی نصف کتابای کتابخونتون دست منه،الان که فکرشو میکنم بنده خدا علی حق داشت هرکتابی گم میکردید میگفت دست منه