از نشستن روی زمین ابا داشت!
نمی خواست چادرش خاکی بشه!
لبخندی زد و ازش پرسید:"چرا راحت نمی شینید روی زمین؟!"
گفت:"خب آخه چادرم خاکی میشه!"
چهره اش جمع شد و گفت:
"ازشما انتظار نداشتم! ببینم قراره لباس محافظ بدن ما باشه یا اینکه ما مواظبش باشیم؟!
این ها همه هستند تا ما را حفظ کنند،دل مشغولیت تو زندگی این چیزها نباشه!"
پ ن:
جدا که گاهی دیدن آدم های جورواجور،دیدن و شنیدن بعضی چیزها،بهانه ایست تا برق از سرت بپرد و یادت بیاورد که حقیقت چیز دیگری است.
حیفه چادرمون که خاکی بشه
اما گاهی اوقان آدم مجبوره
مخصوصا تو مترو
عاغا من چیکار کنم قلمم مثل شما و آبجی نیلوفربشه؟!!!
شبیه ما؟!
چه کاریه اصلا....من که خودمم نمیفهمم چی می نویسم:D
پ.ن
عاغا ی این شکلی ندیده بودم، اینم به اطلاعات عمومیم اضافه شد♥
سلام
اونایی که میگن :ببینم قراره لباس محافظ بدن ما باشه یا اینکه ما مواظبش باشیم
باید یه سر تشریف ببرن بازار و با پول خودشون یکی بخرن!!!
اون وقت درس میشه
میشه درمورد این اسمتون یکم توضیح بدید؟
خب چرا آخه...!!!
سلام
توضیح نداره دیگه!
اسمه!
ولی خیلی جریان داره
تو توضیحات وبلاگ یه تیکش هست
ولی خب خیلی مهم نیس.
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ...
یاعلی
عجب!
یاحق