یک روز هایی در زندگی آدم هست که به ظاهر همه چیز سرجای خودش است
همه چیز روال عادی خودش را طی میکند
و تو ظاهرا نگران چیز خاصی هم نیستی.
ولی وقتی به دلت رجوع می کنی می بینی قرارندارد...
دل است دیگر،تنگ میشود...
وقتی تمام زندگی ات دلت باشد و این دل هم قرار نداشته باشد
یعنی به معنای واقعی کلمه دچار بی قراری محض شده ای...
کلی کار و برنامه داری ولی...
آدم باید یک جایی را داشته باشد تا وقت دلتنگی ها و بی قراری ها پناه ببرد آنجا
برود یک گوشه بنشیند و گریه کند تمام آنچه نمی داند چه را...
بعد سبک و رها راهش را بگیرد و برود پی کارش...
جایی مثل گلستان شهدا...
سلام
مث همیشه انچه از دلت براومد لاجرم بر دلم نشست . . .
همیشه کلی درد دلها و غم و غصه هامو جمع میکنم تا فرصتی پیش بیاد برم
شهدا و خودمو خالی کنم ، از غصه هام واسشون بگم
ولی به محض رسیدن به گلستان شهدا همش یادم میره! وخیلی عجیب دلم وا میشه
اون وقت زیر لب این بیت از سعدی رو با خودم مرور میکنم؛
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی . . .
سلام فرمانده
قطعا تنفس تو اون فضای ملکوتی روح آدم رو آروم میکنه
در پناه حق باشی
جایی مثل گلستان شهدا . . . ......
رفیق بامعرفت باز بدون ما رفتی به میعادگاه عاشقانه ها . . ....؟!
سلام جانا
کم سعادت بودم از همراهی همه ی دوستان باز موندم
انشاالله همین زودی ها با هم بریم، این طوری خیلی بیشتر صفا داره
سلام. مطلب به جا و قابل توجه و تاملی بود .
امیدوارم همیشه با شهدا همنشین باشیم .
یا علی
سلام
انشاالله
سلام عزیز
این خیلی مهمه که شهدا چی کار کردن که شدن پناه این دلهای ما
مگه اونا کسایی جدای از ما بودن؟؟
یکی از راویای جنوب میگفت:ماها فکر میکنیم توی یه برهه ی زمانی در آسمون باز شد یه عده اومدن روی زمین شهید شدند و دو باره در آسمون بسته شد
دوست عزیزم اونام نه معصوم بودن نه پیامبر
کاش قدری با تامل تر رو سیره شون کار میکردیم...
راستی رفیق چند وقته قراره با هم بریم نمیشه شما جدا میری ما جدا
بیا خدا وکیلی دفعه ی بعدو با هم بریم...
سلام
انشاالله که دستمون رو بگیرن و بتونیم با معارفشون آشنا بشیم
آره کاش جور کنیم همین زودی ها با هم بریم
سلام به کسانی که ما نیازمند سلام انها هستیم
سلام به آنها که هرلحظه مشتاق دیدارحق بودند
سلام به آنان که در بهترین لحظاتشون لذت دیدار سید شهیدان را بردند
به کسانی سلام می کنم که دوست دارم روزی مرا بین خود شون دعوت کنند
ای شهیدان خدایی شما چطور توانستید راه حق را پیش بگیرید و تا آخر دنبال کنید
نیازمند اراده ی محکم شما هستم آیا مرا قابل می دانید ؟
قابل می دانید که یک ذره از ...
زبانم گویا نیست نمی دانم چه میگویم
فقط می گویم مرا با هدایای خود خوشنود کنید .