خش خش صدای پای خزان است...

از جمله ی علاقه مندی های بنده تو زندگی، همین  فصل پاییزه

مخصوصن مهر و آبان

اصلن احساس خوبی که پاییز داره رو تو هیچ فصل دیگه ای  نمیشه پیدا کرد

دقت کنید که اینو یه دختر اردیبهشتی داره میگه ها

پاییز برام پر از حس آرامشه در عین تکاپو، پر حال گریه در عین خنده

و کلا پر از تناقضات شیرین دوست داشتنی

شاعر میفرماید که:

پاییز می رسد که مرا مبتلا کند

با رنگ های تازه مرا آشنا کند

پاییز می رسد که همانند سال پیش

خود را دوباره در دل قالیچه جا کند

او می رسد که از پس نه ماه انتظار

راز درخت باغچه را برملا کند

او می رسد که باز هم عاشق کند مرا

او قول داده است به قولش وفا کند

پاییز عاشق است و راهی نمانده است

جز این که روز و شب بنشیند دعا کند

شاید اثر کند و خداوند فصل ها

یک فصل را به خاطر او جا به جا کند

تقویم خواست از تو بگیرد بهار را

تقدیر خواست راه شما را جدا کند

خش خش، صدای پای خزان است، یک نفر

در را به روی حضرت پاییز وا کند

                                                                    علیرضا بدیع

پینوشت:

پیامک داده که نجمه بیداری؟

میای یکم باهم درباره رفتار های ساختارگرایانه از رهیافت های مدرن پوپولیستی در چوامع توسعه نیافته با رویکرد انتقادی مکتب فرانکفورت از دید روشنفکران بلشوویست و چپی های سیورال بحث کنیم؟ 

یعنی همچی دوستای روشنفکر اهل بحثی داریم ما .....