قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

و من باز دلتنگ یک حال ساده ام

وقتی از شما که حرف میزنیم  

همه ی فعل هایمان ماضی اند 

ماضی خیلی خیلی بعید ... 

کاش کمی نزدیک تر میشدیم ...  

این شب ها بیشتر از هر زمان دیگری

دلم برای یک حال ساده تنگ شده است..!! 

  

 

ماه رمضان در جبهه ها...

قند پهلو

اصلا باورم نمیشه!!!  

بلاخره نمردم و یه برنامه طنز درست حسابی از این تی وی منزل مشاهده نمودم

وای این برنامه ی قند پهلو خیلیییی خوبه،خیییلی...

حتی جالب تر از مناظره های انتخابات و سخنان مستر غرضی

یعنی جدا هرکی نبینه کل عمرش به فنا رفته 

 

 

هرشب ساعت 9و نیم شبکه آموزش

با حضور طنزپردازان مطرح کشور،اجرای رضا رفیع و داوری شهرام شکیبا

یاد باد آن روزگاران...

 به یاد دوران طفولیت خودمون  

یاد باد آن روزگاران یاد باد...

  

برای دل تنگم...در آستانه ی میهمانی ات

میگفت:"مشکل اغلب ما آدم ها اینه که هر کدوممون توی گوشه ای از عالم دچار خود مرکز بینی محض شده ایم...!"

حالا که به حرف هایش فکر مکینم میبینم حرف جالبی زده بود، حداقل در مورد من که عموما صدق میکنه(متاسفانه!)، نگاهی که به 11 ماه گذشته از سال میندازم و فاصله ی این رمضان تا رمضان قبل را مرور میکنم، میبینم بخش عمده ای از افکار،رفتار،نیات و اعمالم را باید بریزم وسط حیاط خانه و همه را آتش بزنم،و خاکسترش را هم به باد دهم. اعمالی که نه به نام تو بود نه به یاد تو ونه برای رضای تو...

چقدر خواندم،نوشتم،گفتم، دیدم،شنیدم،خندیدم و گریه کردم، و در هیچ کدامشان حتی پرتویی از یادت حضور نداشت،اعمالی که پوچ پوچ بود،تمام شد و رفت.

در یک حساب خوش بینانه اگر قرار باشد حدود 60 سال به من فرصت زندگی کردن بدهی الان یک سوم عمرم تمام شده و من هنوز هم درکوچه پس کوچه های زندگی سردرگمم.

یک وقت هایی دلم میخواهد تا اینجای زندگی ام را بیخیال شوم  و همه چیز را از اول شروع کنم از صفر،میخواهم این بار نقشه ی راه و مسیر زندگی ام را براساس نداهای فطری ام و تنها برمدار عشق تو تنظیم کنم و زین پس گوش کر حواله کنم به نداهای شلوغ بیرون، میخواهم....

خدایا اصولا در زندگی خراب کردن ها را خودم بلدم اما چگونه ساختن را....شاید هم هنوز جرئش را پیدا نکرده ام...نمیدانم...خدایا پناه میبرم به تو از شر خودم...وامیدم تنها به این ماه میهمانی توست.

خدا....  

 

 

پینوشت: 

آی قایقران از شب اول رمضان المبارک تا شب قدر هرشب دقایقی از دیگران فاصله بگیر، برو گوشه ای بنشین و به سرنوشت ساز ترین پرسش ها و مقوله های زندگی ات فکر کن،ببین اصلا قبله ی قلبت کجاست؟ حب و بغض هایت چه سمت وسویی دارد؟ کجا ایستاده ای؟چه کار کردی؟چه میکنی و چه خواهی کرد؟ اصلا با خودت چند چندی؟!

سوال و جواب های درونی ات را بنویس. شب قدر که شد نوشته هایت را بخوان،خودت را مرور کن و آن وقت عزم کن برای خودسازی تو تدبیر کن و ما بقی را واگذار به تقدیر او.

عجایب هشتگانه...!!!

سلام 

این عکس رو ببینید 

 

 

امروز دوباره این صحنه رو دیدم داغ دلم تازه شد 

اعتراف میکنم یکی از شگفت انگیز ترین چیزهایی که تو زندگیم دیدم همینه 

هرجوری هم فکرش رو میکنم نمی فهمم آخه چرا آدم باید دوغ و گوش فیل رو باهم بخوره؟

اصلا اون آدمی که اولین بار چنین چیزی رو کشف کرده واقعا چه منظوری داشت.از این حرکت...؟!

بنده با کمال احترام این عملیات شگفت رو جزو عجایب هشتگانه تلقی میکنم

و کلیه ی دوستان اصفهانی الاصل و پیروان این مکتب را به خدامیسپارم

نامیرا

این چند روز فرصتی شد و بلاخره کتاب نامیرا رو خوندم،خدا خیر دهد صادق کرمیار را برای این اثر فاخر و ارزشمند،خیلی خوب بود. 

 قبل از خواندن کتاب فکر میکردم «نامیرا»یک اسم است، اسمی که شاید یکم برایم عجیب بود و به نظر میرسید که نویسنده آن را  برای جلب توجه مخاطبان انتخاب کرده اما کتاب را که تا انتها خواندم تازه فهمیدم «نامیرا» ریشه در مفهوم «کل یوم‌ عاشورا و کل ارض کربلا» دارد. مفهومی که می‌گوید سرزمین کربلا به اندازه‌ی کل زمین وسعت پیدا کرده و عاشورا همیشه نمیراست.

کتاب روایت یک داستان تاریخی است، روایت دختر و پسر جوانی که در حمایت از امام حسین(ع) و یزید تردید دارند ونویسنده بیان میکند که این دو جوان چطور طی استدلال هایی به حقانیت امام حسین(ع) پی بردند.

نامیرا داستان تردید آدم‌هاست؛نویسنده در طول داستان بیان میدارد که افراد و گروه های مختلف هرکدام چطور امتحان شدند،چه تصمیمی گرفتند و رفتار دیروزشان باعث شد که امروز من وتو درباره ی آنان چه تفسیری کنیم.

وقتی حال و هوای «عبدالله‌بن عمیر» را می بینی به وجد میایی از این که چطور یک جوان برای کشف حقیقت تلاش میکند و در نهایت میابد راه سعادتش را 

نامیرا را که میخوانی به یقین میرسی که همه ی آدم ها در طول زندگی در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن اند،و گاهی یک تصمیم،یک آرزو و حتی یک عشق میتواند کل زندگی ات را زیر و رو کند....