قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

وقتی کوچک بودم

مدت ها بود که از عالم بچگی ام دور شده بودم (اگر چه عده ای از دوستان بر این باورند که همچنان بخشی از وجودم در عالم کودکی ام جست و خیز میکند و یا به قولی جستک و خیزک میزند!!) اما این روزها بیشتر از قبل خاطرات 12 سال پیش در ذهنم تداعی میشود. و شاید دلیل اصلی اش خواهر کلاس اولیم باشد و شوق وذوق او از خواندن و نوشتن  

تفریح سالم این روز های خانواده شده است گوش کردن و خندیدن به آنچه که میخواند. مخصوصا وقتی عزمش را جزم میکند برای خواندن تمام تابلوها، بیلبوردها و سردر مغازه ها...که خودش حکایت ها دارد.

کلاس اولم جزئی از بهترین خاطراتم بود. مدت ها طول کشید تا  یادگرفتم خاله و عمه (معلم و مدیر کلاس اولم) را در مدرسه نباید با این نام صدا کنم. وچقدر جناب پدر، مادر و سایر اقوام و خویشان و بستگان زحمت کشیدند تا بنده ملتفت شوم مدرسه خونه ی خاله نیست. بر خود واجب میدانم ضمن تشکر از زحمات همه ی این عزیزان اعتراف کنم درک معنی این جمله آن هم در فضایی که معلم کلاس خاله آدم باشد، مدیرش عمه اش و صمیمی ترین دوست و همراه مسیر خانه تا مدرسه اش دختر خاله و همان دختر عمویش! واقعا از عهده یک بچه ی 7 ساله خارج است و من تا پایان سال اول دبستان معنی این جمله را نفهمیدم.

ادامه مطلب ...

صمیمانه با وارثان انقلاب

استاد طاهرزاده میگفتند:"حساس ترین مساله در زندگی انسان درست و دقیق دیدن واقعیات عالم است و این موضوع آن قدر مهم است که رسول الله(ص) در تقاضای خود به خداوند عرضه میداردند"اللهم ارنی الاشیاء کما هی" خدایا! اشیاء را آن طور که هست به من نشان بده. موضوع درست دیدن پدیده ها و واقعیات وقتی اهمیت صد چندان پیدا میکند که موضوع مورد شناخت به زندگی دنیایی و آخرتی انسان ربط پیدا میکند.

امروز این چند سطر را مینویسم به این امید که تلنگری باشد تا یادمان نرود اینجا که ایستاده ایم کجاست،باشد که درست ببینیم و درست عمل کنیم... 

   

ادامه مطلب ...

و من علمٍ لاینفع...

میگفت:"مصادیق علوم لاینفع که در تعقیبات نماز عصر از شرش به خدا پناه میریم همین درس های مزخرف دانشگاه است دیگر، واقعا هم باید از شرش به خدا پناه برد!! "

 به این صراحت حرفش را قبول نداشتم اما فکرم را بدجور مشغول کرده بود....

تا این که امروز به نکته ای برخورد کردم، خداوند در ابتدای سوره ی بقره به مسئله ای در رابطه با علم تاکید کرده است که از آن تعبیر به علم فراگیرشده است .خداوند وقتی این علم را در وجود انسان قرار داد برتری انسان را برملائکه اعلام کرد و به خاطر این برتری وامتیاز از همه ملکوتیان اقرار گرفت، علم و دانش امتیاز است تا جایی که فرشتگان در برابر انسان زانو می زنند و با جمله «أَنبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمّا أَنْبَأَهُمْ» ملائکه و فرشتگان به عنوان شاگرد آدم تعیین می شوند.

از این آیه ی شریفه میتوان دریافت که علم به شدت مورد احترام پروردگار است زیرا علم وجهی است از وجود بی نهایت پروردگار  و به هر عالم و دانشمندی که عطا می شود در حقیقت باطن آن عالم افق تجلی نورالله می شود.

من و تو در  دانشگاه به سلاح علم مجهز می شویم اما اگر این سلاح دانش همراه با دین نباشد آن وقت است که به جای آنکه راه را نشانمان دهد خطرآفرین و لاینفع می شود.

به قول بزرگی میگفت: تمام انحرافات یا از جانب دین داران بی علم و دانش است یا از جانب دانشمندان بی دین

دانش اگر همراه با دین حقیقی باشد نتیجه آن میشود مثلا پروفسور حسابی ، ایشان اگرچه از شاگردان انیشتین بود اما با این حال در طول شبانه روز حداقل یک جزء قرآن می خواند ، یا مثلا اقبال لاهوری که مدت 12 سال در آکسفورد انگلستان تحصیل کرد و در طول اقامت در این کشور سالم و دین دار باقی ماند و توانست اسلامیون را متحد کرده و اساس پاکستان اسلامی را بنا گذارد.

بارالهی علم نافع و دینداری کامل را توامان نصیبمان کن...

قایقران

قایقران حکایت زندگی آدم هایی است که پس از آن پاسخ (بلی) افتاده اند وسط دریای زندگی؛ دریایی که گاه صاف و آرام است و گاه آشفته و پرتلاطم

و قایقران اگر مقصدش رسیدن به ساحل لقای دوست باشد باید اول،مسیر درست را پیدا کند و بعد مصمم و استوار پارو بزند، پیش رود و نترسد از امواج سهمگین و طوفان های راه 

و شاید خداوند حسین(ع) را نیز بدین  جهت  کشتی نجات امت قرار داده است تا همراهمان باشد تا نکند در میانه ی راه، مسیر را گم کنیم،نکند آنقدر دلبسته ی آبی دریا شویم که باز بمانیم از دیدار دوست... 

به توکل نام اعظمت

به توکل نام اعظمت 

بسم الله الرحمن الرحیم