قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

و من هر روز میان آغوشت گم میشوم

سکانس اول:  

داخل پارچه فروشی میشوی و سراغ قواره های چادری اش را میگیری. تور های طرح داری را نشانت میدهد و میگوید مدل هایمان همین هاست، و تو مات و مبهوت،در کوچه پس کوچه های ذهنت به دنبال شباهتی میگردی بین آن ها و حجاب برتر بودنشان...

سکانس دوم:

دورهم نشسته اید و دارید حرف میزنید، از میان جمع رو میکند به تو و میگوید راستی تو سختت نیست چادر سرت میکنی؟ اینجا که کسی نمیشناسدت خب چادرت رو بردار راحت باشی دیگه...!!!

سکانس سوم:

استاد:کی میاد جواب تمرینای جلسه قبل رو بنویسه؟

و تو با کلی شوق و ذوق از نتیجه دادن تلاش هایت،برای ارائه پاسخ برمیخیزی

در همین حین استاد مات و مبهوت نگاهت میکند و در جمع چند ده نفری همکلاسی های دختر و پسر میگوید

 آخه این طوری با چادر که اذیت میشی...

 و این بار نوبت توست که مات و مبهوت نگاهشان کنی!

سکانس چهارم:

یک سینه حرف هست ولی نقطه چین بس است... 

 

"خب البته حق دارند،نمیتوانند درک کنند که تو با چادرت چه زندگی مسالمت آمیزی داری،خودت انتخابش کردی،با او مهمانی میروی،کوه میروی،فعالیت اجتماعی داری،رانندگی میکنی...حق دارند؛هنوز نچشیده اند لذت و آرامش زندگی در پناه تورا"

پ.ن

درد دارد دیدن و شنیدن سیاست های بی رحمانه ای که حواله ات میکنند، 

کاش اقلا مسئولین دانشگاهمان دست از سر تو برمیداشتند! کاش من و تو و رنگ مشکیت را به حال خودمان رها می کردند.  

آن وقت ما میماندیم و تمام زیبایی های تو....آن وقت عده ای عاشقت میماندند و باقیمانده هم با احترام تو را نظاره می کردند .

نظرات 6 + ارسال نظر
من خود آن سیزدهم چهارشنبه 25 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 03:23 ب.ظ http://h2s-gh.blogfa.com

سلام!
وبت رو دیدیم و مایلیم که با هم تبادل لینک داشته باشیم.اگه شما هم مایلید مارو با عنوان "من خود آن سیزدهم" لینک کنید و بگید که با چه اسمی شمارو لینک کنیم.
با تشکر

زهرا جمعه 27 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 12:15 ق.ظ

با تموم سختی هایی که باید به جون بخری.....ولی بازم دوستش دارم
حتی وقتی که سعی میکنم روسری مو جوری انتخاب کنم که حتی با وجود چادر جلب توجه نکنه....وقتایی که حس میکنم کفش ورنی پاپیون داری که میپوشم....مشکل ایجاد کنه!اما هنوز هم دوستش دارم.وب جالبی دارید.موفق باشی

;)
قدم رنجه فرمودید از این ورا
فقط مسئله اینه که یکم تعدد زهرا ها زیاده من دقیقا متوجه نشدم شوما کدوماشونین.
هرچند از کفش پاپیونی و روسری های رنگارنگت حدس زدم:)

بی بازگشت یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 04:39 ب.ظ http://Binamak.blog.ir

:'(
بعضی وقتا فکر میکنم ک این چادر بخشی از من است، بخشی از جسم و روحم...

وچه حس خوبیه

گمنام ... دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 03:16 ب.ظ http://nishtar.ir

سلام گریه کن مولا علی
بازهم دعوتین به محفل رندانه و این بار

ممنون کریس !!!
اینجا مجازیست ...
و شدی 75 ساله آقا ...


راستی قبول باشه سوگواریتون ...

یا زهرا(س)

چشم به راه(زهرا) سه‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:16 ق.ظ http://chashmberah29.blogfa.com

بهم سر بزنید خوشحال مییییییشم.

عاقا من نفهمیدم شما کدوم زهرا هستی...؟

شکرانه چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 02:59 ق.ظ

سلام

و اتفاقات این روزهایت . . .

بگذار به چادرت پیله کنند بانو
به پروانه شدنت می ارزد:)

سلام
اتفاقات این روز ها...نمیدونم بخندم با گریه کنم

ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد