قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

پاییز آمد در میان درختان

برخلاف نوشته های شاعران و تصورات اکثریت مردم که پاییز را فصل دلتنگی و افسردگی می پندارند من شخصا علاقه ی خاصی به این فصل دارم.

بعد از سپری کردن تابستانی شلوغ با تمام گرما و جنبش  و حرارتش،پاییز نوید بخش آرامش و سکوتی است دلچسب.سکوت و آرامشی که همراه شب های طولانی پاییزی شده و به تو این فرصت را میدهد تا وقت بیشتری را با خودت و برای خودت سپری کنی

پاییز را دوست دارم با تمام خاطرات خوبش، این که صبح به صبح یک نگاهت به ساعت دیواری باشد تا مبادا دیر به مدرسه برسی و یک نگاهت به کارتون  تام وجری که هر روز برنامه صبح بخیر ایران بخش میکرد.

این که خودت را ملزم کنی که در طول مسیر صدای خش خش تمام برگ های زیر پایت را در بیاوری،و مبادا برگ خشکی از قلم بیفتد!

پاییز را دوست دارم با بوی گردو های تازه ای که در تمام کوچه باغ های شهرم پیچیده است.

اصلا پاییز که میشود ناخودآگاه کودکی درونم هم به وجد میاید،دلم میخواهد تمام شهر را راه بروم  و بلند بلند بخوانم پاییز آمد در میان درختان...  

 

  

نظرات 8 + ارسال نظر
دوست دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:10 ب.ظ

واقعا قدر پاییزهایی که دانشگاه میری بدون یه روز مثل من دلت برای یه لحظش تنگ میشه ولی حیف که دیگه تکرار نمیشه! هنوزم کلاسات از شنبه تا سه شنبس؟

سلام
میدونی که اصلا پیش گزارشای آز و...همش بهونه بود که تو خیلی دلت تنگ دانشگاه نشه حالا اگه بازم دلتنگی بگو برنامه های دیگه هم طراحی کنم
می بینی چقدر من مهربونم؟!اصلا همیشه به فکر دوستامم برنامه کلاسیم هم برات میفرستم البته در جریانی که به برکت اینترنت دانشگاه بنده کلا آنلاینم

عجب سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:45 ق.ظ

سلام
تو از چند نفر پیش آز میخوای مهندس!!!!!!!!!
خوبه 1واحد بیشتر نیست

eee
یعنی تو نبودی؟
الان خودتی؟
اصلا این چه وضعیتی ه؟!
خب تقصیر خودتونه درست اسمتونو نمینویسد دیگه!
نیست تعدد دوستان بالاست اشتباه شدید باهم

پینوشت:دوست گمنام بیا خودت رو معرفی کن ما رو هم از تو آمپاس در بیار

باران چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:56 ق.ظ http://5shambesoba.blog.ir

این که خودت را ملزم کنی که در طول مسیر صدای خش خش تمام برگ های زیر پایت را در بیاوری،و مبادا برگ خشکی از قلم بیفتد!

این جمله عاالی بود , ینی خود درگیری ایجاد میکرد واسه ما :)))))

خوانسار چه پاییزی داره ...
چ عکسی ....

دقیقا یه چیزی تو مایه های همون خود درگیری بود
فرصت کردید حتما بیایید از این ورا
قول میدم خوش بگذره
جدی دارم میگما بی تعارف

دوست چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:01 ب.ظ

مهندس دیگه پارک نرفتی از رو صندلی بیفتی پایین ؟!!!!!

وای سارا تویی؟؟
چطوری مهندس،چه میکنی با روزگار فراغت از تحصیل
چه عجب از این ورا!!
یادش بخیر چه شبی بود چقد خندیدیم
بازم خدارو شکر مرضیه بود اگر نه واقعا فکر میکردیم کسی از پشت سر غافل گیرمون کرده!!!
و البته خاطره اون شب که کارم رسید به ساعی،تو نبودی نه؟ یعنی این قدر شلوغ کردیم که دیگه رسما حراست بیمارستان با توپ و تانک داشت میومد بچه هارو بیرون کنه عجب روزگاری بود

دوست چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:12 ب.ظ

دخترم من بهت سرمیزنم اینقدرام بی وفا نیستم ، یادش بخیر چه خاطراتی داشتیم ، راستی من میخوام برم مشهد خوبی بدی دیدی حلال کن عزیزم

یادت باشه سلام ماروهم برسونی
غزل هم شاید دیدی اونجا

بی بازگشت جمعه 12 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:14 ق.ظ http://binamak.blog.ir

من دیروز چندین بار کامنت گذاشتم اما همش میگفت شماره اشتباهه! :-(
من دلم بارون پاییزی میخواد ....

سلام
من از جانب بلاگ اسکای معذرت خواهی میکنم!
منم همین طور....از اون بارون هایی که تا چشم به هم بزنی سرتاپات خیس خیس شده

الهام یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 02:06 ب.ظ http://yadat.mihanblog.com

سلام
منم پائیزو دوس دارم ... تو ادبیات داریم که :
بهار فصل عاشقانه هاست
و پائیز، عارفانه اس.....

سلام

بهار... یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:50 ب.ظ

سلام رفیق
بابا قرار بذار ما رو ببر به اون دیار تا ما هم صفا کنیم همش که نمیشه با این تصاویر ما رو سفر مجازی ببری .

سلام
شما افتخار بدید ما کلی هم خوشحال میشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد