قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

دردا....!

ساعت را نگاه میکنی،شب از نیمه گذشته است وبی خوابی مفرط دارد کلافه ات میکند،حالت گرفته است(بخوانیدحالت را گرفته اند!) نه حوصله ی کتاب خواندن داری،نه اینترنت بازی و نه هیچ کار دیگر،از شدت بی حوصلگی و بیخوابی خودت را سرگرم میکنی با مرتب کردن فایل های صوتی پراکنده این ور و آن ور تا اینکه....

این هارا مینویسم تا شاید روزی روزگاری خواندن این سخنان برای تو هم مرهمی باشد در این آشفته بازار.بیا این ها را بخوان تا بعدش کلاهمان را قاضی کنیم ببینم بلاخره چکاره ایم...؟! 

 

و اما قال حاج حسین یکتا:

ببین این نمیشه که همش یه گوشه وایستی بگی اوضاع خرابه،نکنه وضع ما خرابه که اوضاع بده؟طراحی داریم؟برنامه ریزی؟کادر سازی؟یارگیری بلدیم؟ سیستم و ساختار چی؟این رو قبول ندارم که بگید جو بده؛ جو بده یامرده شور برده این دل ماست که غالب نمیشه به جو ،نکنه دل ما هم تو جو رفته...؟! 

چیکار کردی؟چقدر وقت گذاشتی؟چقدر دل سوزوندی؟

چندساله تو دانشگاهی؟چند ترمه تو دانشگاهی؟چند تا واحد گذروندی؟چند واحد برنامه ریزی کردی برای مدیریت بر منابع انسانی تو دانشگاه؟

بچه های دور و برتون،هم خوابگاهیاتون رو نگاه کنید،به اندازه ای که اونا دارن می دوند توهم میدوی؟اگه به اندازه اون ها بدوی تازه هم ارزی،مسلمون، جلو باید بزنی،و الله مسابقه است،نیست؟ 

ببین خدا لنگ کار من و تو نیستا،خدا کار خودشو خوب بلده،دین خودشو خوب حفظ میکنه

امروز اینجا کربلای پنجِ ،امروز تصمیم تو برای کار کردن در عرصه ی فرهنگی کربلای پنجِ،کسی از تو چیز دیگه نمیخواد؛درس خوندن که واجبه،دیگه نمیشه بگی ببخشید آقاجبهه میریم نماز میخواییم چکار کنیم،نماز که واجبه،جبهه هم باید بری. درس تو واجبه،کار فرهنگی هم باید بکنی 

رفقا دور هم جمع شید کادر سازی کنید برای آینده،برای این که بگید برنامه چیه، استاد کیه،تعداد چقدر، تایم چقدر،خروجی چه سمت و سویی...؟؟؟ 

هی توپ رو شوت نکنید برا هم دیگه 

چقدر دیگه تو دانشگاهی،4 ترم،5ترم،6 ترم؟برنامت چیه؟

 تا حالا شده بعضی شبا بشینی فکر میکنی خدایا من چکار کنم؟ 

به خدا کسی مجبورت نکرده تو این فضا بیای،میای وسط راه کم میاری خراب میکنی،یا جیغ و داد زیادی میکنی یا کپ میکنی در میری،دعوتتون کردن گفتن بچه ها میایید؟ گفتید بله،پس بدونید برای چی میایید 

باید هر روز شهید شی تو دانشگاه،یه طرف مواظب چشم و گوش و دست و پا و گناه نکردنت باشی یه طرفم وایسی زخم زبون بخوری و کار فرهنگی کنی. این که کی بفهمه و چقدر استفاده کنه اون رو دیگه رندانه باید فهمید،همین که تو این جا با امام زمان(عج) حال بکنی و....

بچه ها اونایی که امام زمان می دیدند،اونایی که خدمت آقا می رسیدند خیلی اوضاشون درام تر از شما نبود،می فهمی چی میگم؟وقتشه...وقتشه... 

پینوشت: مخاطب این پست خودم،خودم،خودم ...و کلیه ی فعالان فرهنگی اعم از کمنام،گمنام و بی نام هستند،خواهشا خرده نگیرید.  

عکس نوشت:تشنه ام،همین قدر تشنه... 

نظرات 6 + ارسال نظر
راه نشین یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:33 ب.ظ http://rahneshin094.blogfa.com/

سلام... ببخشیدا ولی من اومدم خرده بگیرم...
دیگه این چند وقت اینقدر شنیدم و فکر کردم که دارم دیوانه میشم... من هنوز نفهمیدم که باید دقیقا چیکار کرد... هی نگید باید کار فرهنگی کنیم ...باید جذب کنیم ...باید برنامه ریزی و کادر سازی کنیم... اینا رو که خودمونم میدونیم!! بگید دقیقا باید چیکار کنیم... چه فعلی انجام بدیم که بهش بگن کادر سازی ... چه حرکتی انجام بدیم که یه کاری کرده باشیم آخه؟؟ نمی دونم چرا هر کاری هم می کنیم باز دنبال بقیه ش می گردیم ...

تو چرا حالت گرفته س؟؟ مگه ما مثلا داریم کار فرهنگی نمی کنیم الان؟؟ دیگه باید چیکار کنیم که راضی بشیم بگیم ما تو خطیم ... بگیم داریم می جنگیم؟؟
من الان درست شبیه کارتونایی هستم که یه چیزی خورده تو سرشون و ستاره دور کله شون می چرخه...!
گیجم ... اصلا شاید خنگم ...نمیدونم ...فقط میدونم هنوز هم نفهمیدم ما باید دقیقا چی کار کنیم که از خودمون راضی بشیم... اصلا کلا نوفهمم!!!!

.....

ملک احمدی دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:36 ق.ظ http://1afsarejavan.blogsky.com/

تلنگرهای حاج حسین همیشه دلنشینه
همچنین در جواب کامنت بالایی:
چطور در دانشگاه کار فرهنگی کنیم؟
لینک:
http://1afsarejavan.blogsky.com/1392/06/18/post-45/%DA%86%D8%B7%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%9F

انشاالله عامل باشیم

بی بازگشت دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:21 ب.ظ http://binamak.blog.ir

کاش همه میدونستن که چرا میان ...
عاشق عکس شدم :-)(

باران چهارشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:36 ب.ظ http://5shambesoba.blog.ir

عکس عاااااااالی بود .......
اوجه تشنگی ..........
.
من همیشه میگم وقتی مضطر باشی برای زندگیت خدا بیشتر نگات میکنه انگار ...
تو این دوره زمونه دغدغه داشتن ِ اینکه واسه چی اومدیمو باید چ کنیم هم غنیمته ....

عمه زهره پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ق.ظ

گلم اینکه از خودتان راضی نباشید برای انجام وظیفه خوب است اما اینکه کلافه باشید از کاری که میکنید یا دلتان میخواهد بکنید نه این خود سد راه است بنا نیست ما کاری بکنیم ما فقط عمل به وظیفه میکنیم اثر را بناست امام عصر و خدا ایجاد کنند ما مامور انجام وظیفه ایم به نیت تکامل فردی خود اینکه دیگران چه میشوند و چرا ...آیا درست است یا نه -- از خودش انتخاب صحیح و اجرای دقیق را بخواهید بقیه اش الاعمال بالنیات خودش ثبت میکند و امضا میکند

سلام عمه جانم
دعا بفرمایید

صامت سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 06:16 ب.ظ

پست جالبی بود . . .
اسمش میتونست باشه "تلنگر" . . . تلنگر پر درد . . .
جواب راه نشین هم قابل تامله . . .
گذشته و حال آدما . . .
افکار مشترکی که به سراغ همه میاد . . .
ایکاش فقط بتونیم راه رو بفهمیم . . . بدونیم کجاییم و برای چی . . .
و یادمون نره همونی هم ک جا میزنه دلیلی داره . . .
باید ریشه یابی بشه همش . . .
ساده نباید گذشت . . .
باشد که هممون رستگار شویم . . .

این قصه ها سر دراز دارد
به بلندای پاسخ قالو بلی عهد الست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد