قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

قایــــــــــــــــــــــــــــــقـــران

نه به آبی ها دل خواهم بست، نه به دریا

به مادرش گفته بود:

مادر من در الرمادی محاصره هستم و مهمات هم تموم کردیم

اگر بعد از یک ساعت زنگ نزدم حلالم کن و مواظب سجاد و زینب باش.

و مادرش جواب  داده بود:

خدا به همرات مادر، نگران بچه ها نباش، شهادت گوارای تو باد


در گوشی نوشت:

تلخ است این که قایقران باشی ،خیال برت داشته باشد که دلت را به دریا زده ای و به سمت بی نهایت در حرکتی

اما یک روز ، بی تفاوت از تعریف و تمجید هایی که  دیگران نثارت میکنند

چشم هایت را  به روی حقیقت  خودت باز کنی و ببینی کسی  شده ای که هرگز نخواشته ای باشی

یک آن حس میکنی آنچه باید باشد و می توانسته باشد نشده است

و تو  دیگر ذره ای تاب تفکر عاقلانه درباره گذشته و آینده ی خویش را هم نداری

و آنگاه ناباورانه، باور میکنی که تباه و مسخ و تمام شده ای

حالا دیگرنه حال پارو زدن داری

نه جرئت غرق شدن

و تنها مانده ای چشم انتظار کوسه ماهی ها

نظرات 5 + ارسال نظر
مردی بنام شقایق شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 10:53 ق.ظ

سلام

خو چرا کوسه ماهی؟

سلام
خو چرا که نه؟
قشنگ قایق و قایقران رو با هم میبلعه،صد درصد تضمینی هم هست

زهرا پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 08:13 ب.ظ http://donyayedelam94.mihanblog.com

یهو ببینی که آن چه می خواستی نشده ای ...آن هم در سن بیست و یک سالگی!

عه
تو کدوم زهرایی؟

محمد جمعه 3 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 03:45 ب.ظ

تازه کردی داغ دل را نازنین...
با اجازه متن را در صفحه ی شخصی ام میگذارم، بی نام
هر چند خوش تر بود دانستن نام نگارنده اش.

خواهش میکنم...!!!

هرچند خوش تر بود دانستن آدرس صفحه

محمد دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 09:22 ب.ظ

آدرس صفحه: www.facebook.com/mohammad.az.1023
خوشحال میشوم دیدنش را.

عه
متاسفانه یا خوش بختانه ما با فیس بوک رفت و آمد نداریم.

محمد سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 04:21 ب.ظ

رفت و آمد که ما هم نداریم البته،،،بگذریم،مطمئن بودم این را.
سایر مطالبتان را هم خواندم،زیبا بود،امید که ادامه دهید.

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد